کایزن ( KAI + ZEN = KAIZEN ) ترکیبی دو کلمه ای از یک مفهوم ژاپنی است که تعریف آن تغییر به سمت بهتر شدن یا بهبود مستمر و تدریجی و یا «تغییر خوب» است . این مفهوم نخستین بار توسط ادوارد دمینگ و جوران مطرح گردید و خیلی زود فراگیرد گشت .
با اینکه معنی تحتالفظی کایزن « تغییر خوب » است ، ولی در چرخهی بهرهوری به معنای « پیشرفت دائمی و مداوم » است . به بیان ساده ، تمامی قسمتهای سازمان باید همواره سعی کنند که فعالیتهایشان را بهتر از قبل انجام دهند .
پس از جنگ جهانی دوم ، ژاپنیها مفهومی تحت عنوان Kaizen را ابداع کردند که این واژهٔ یک کلمهای ٬ توانست آیندهٔ ژاپن و بالتبع دنیا را دستخوش تغییرات شگرفی کند !
در واقع کایزن (به ژاپنی : 改善) بر این فلسفه استوار است که برای ایجاد بهبود در سازمان ها لازم نیست به دنبال تغییرات انفجاری یا ناگهانی باشیم ، بلکه هر نوع بهبود یا اصلاح به شرط آنکه پیوسته و مداوم باشد ، ارتقای بهره وری را در سازمان ها به ارمغان خواهد آورد ٬ بهبود مستمر و تدریجی با بهره گیری از مشارکت کارکنان .
کایزن بیشتر تفکری فلسفی است نه صرفا روشی برای بهبود بهرهوری که معمولا برای برنامهریزی و سازماندهی کارهای روزمرهتان بهکار میگیرید . برخلاف روشهایی که بر انجام دادن و تکمیل کارها تمرکز دارند ، کایزن روشی برای تفکر و نظم بخشیدن به همه چیز است ، از روش کاریِ خودتان گرفته تا روشی که تیمتان برای فعالیت به کار میگیرد .
فلسفه کایزن بر این اصل استوار است که شیوه زندگی انسان اعم از زندگی شغلی ، زندگی اجتماعی و زندگی خانوادگی ، می بایست پیوسته بهبود یابد .
در کایزن ، برای تحقق بهبود تدریجی و مستمر در سازمان ها باید سه اقدام اساسی زیر صورت بگیرد :
۱ - کلیه فعالیت هایی که هزینه زا هستند ولی ارزشی تولید نمی کنند (Muda) باید حذف شوند .
۲ - فعالیت هایی که به شکلی در جای دیگری به صورت موازی انجام می شوند (Muri) با یکدیگر تلفیق شوند .
۳ - آن دسته از فعالیت هایی که برای تکمیل و بهبود سطح کیفی خدمات لازمند (Mura) به فعالیت های سازمان افزوده شوند .
از جمله شرکتهای بزرگی که از کایزین در مدیریت و توسعهٔ کسبوکار خود استفاده نموده و هماکنون هم آن را به کار میبندند میتوان به تویوتا و کَنُن اشاره کرد . مکتب کایزن در مقابل فلسفهٔ اکثر کشورهای غربی قرار دارد که در آن گفته میشود « تا زمانی که چیزی خراب نشده است ، نیازی به تعمیر آن نیست ! » و این در حالی است که کایزن دقیقاً عکس این را عمل میکند بدین صورت که حتی اگر در کار خود مشکلی ندارید ، برای بهبود و اِعمال تغییرات مثبت در آن تلاش کنید چرا که اگر این کار را نکنید ، از آنهایی که این سیاست را دنبال میکنند عقب خواهید ماند .
چگونه از کایزین در کدنویسی استفاده کنیم ؟
در واقع ، آنچه در میان اکثر برنامهنویسان تازهکار مشاهده میشود این است که پس از فراگیری یکسری اصول، دستورات ، مفاهیم و ... در زبان برنامهنویسی مد نظر خود ، دیگر تلاش چندانی برای کسب علم بیشتر در حوزهٔ مربوطه نمیکنند !
به عنوان مثالی دیگر، میتوان به عدم کامنتگذاری در اسکریپتها ، کدنویسی به سبک اسپاگتی ، نامگذاری متغیرها ، متدها و کلاسها بدون توجه به ماهیت آنها اشاره کرد . حال ممکن است این سؤال برای کسانی که به این صورت کدنویسی میکنند پیش بیاد که « وقتی قرار نیست کسی کدهای اپلیکیشن ما را ببیند ، پس چه لزومی دارد که تمیز کدنویسی کنیم ؟ » که در پاسخ به این پرسش میتوان به یکی از نقلقولهای استیو جابز استناد کرد که میگفت :
اون طرف از یک کمد دیواری که رو به دیوار هست رو هم باید به گونهای طراحی و رنگآمیزی کرد که اگه روزی کسی اساسکشی داشت و پشت آن کمد دیواری رو دید ، شکه نشود !
با همین استراتژی بود که وی کامپیوترهای مکینتاش را به گونهای روانهٔ بازارهای جهانی کرد که علاوه بر زیبایی ظاهری ، زیبایی درونی هم داشتند و همین مسئله منجر به ربودن گوی سبقت از رقبای اپل گشت .
قضیه در برنامهنویسی هم دقیقاً به همین صورت است . درست است که احتمالاً اسکریپتهایی که مینویسیم قرار است فقط و فقط توسط خودمان ویرایش شوند ( که البته در بسیاری از مواقع هم این طور نیست ) ، اما فرض را بر این بگذاریم که ممکن است روزی پیش بیاد که یک برنامهنویس دیگر قرار باشد تا کدهای ما را ویرایش کند و آنجا است که اهمیت کدنویسی اصطلاحاً تمیز خود را به خوبی نشان خواهد داد . اگر بخواهیم از امروز کایزن را در کدنویسی به کار بندیم ، با کار خیلی دشواری روبهرو نخواهیم بود زیرا همانطور که پیش از این توضیح دادیم ، کایزن اصلاً به معنی تغییرات بزرگ نیست بلکه بدان معنا است که به مرور زمان سعی کنیم تمیزتر، اصولیتر و به طور کلی حرفهایتر کد بزنیم که این مهم فقط با یکسری تغییرات کوچک در طول زمان عملی خواهد شد .
علاوه بر بهبود مستمر (continual improvement) ، یکی دیگر از اصول مکتب کایزن جلوگیری از هدر رفتن وقت و انرژی است اما سؤال اینجا است که چگونه میتوان این اصل مهم کایزن را در برنامهنویسی هم اِعمال کرد ؟ که برای روشن شدن مسئله ، ابتدا مثالی میزنیم . فرض کنیم در حال توسعهٔ اپلیکیشنی هستیم که در آن یک اسکریپت را بارها و بارها باید مورد استفاده قرار دهیم . اگر بخواهیم این اسکریپت را که ممکن است هرچند کوتاه هم باشد هر دفعه بازنویسی کنیم ، این کار منجر به اضافه شدن به حجم کدها ، اتلاف وقت و مهمتر از همه ویرایش دشوار آن اسکریپت در آینده خواهد شد چرا که در صورت نیاز به اِعمال یک تغییر کوچک در اسکریپت خود ، باید به هر تعداد که از آن اسکریپت در برنامه یا اپلیکیشن خود استفاده نمودهایم ، دست به ویرایش کدها بزنیم .
حال اگر بخواهیم از اصل جلوگیری از هدر رفتن وقت و انرژی کایزن در فرآیند توسعهٔ نرمافزار استفاده کنیم ، به سادگی خواهیم توانست تا اسکریپتهای تکراری را در قالب کلاسها و متدهای مختلف تعریف کرده و هر کجا که نیاز داشتیم ، یک آبجکت جدید از روی آن کلاس ایجاد نموده و از ویژگیهای آن کلاس و بالتبع متدهای مربوط به آن استفاده کنیم که در این صورت حتی اگر اسکرپیت ما نیاز به تغییر داشته باشد ، به سادگی خواهیم توانست تا کلاس مذکور را ویرایش نموده و بدون نیاز به کدنویسی بیشتر و اتلاف وقت ، تغییرات صورت گرفته روی هر تعداد آبجکتی که از روی اسکریپت مربوطه ساخته باشیم اِعمال خواهد شد .
کایزن یا بهبود مستمر چه منافعی دارد ؟
وجودتان برای افراد بیشتری سودمند واقع می شود ، زیرا بیشتر می دانید و می توانید کار بیشتری انجام دهید .
توانایی های خودتان را تا ظرفیت کامل آنها تحقق می بخشید . همانطور که می دانید اغلب ماها از ظرفیت کامل توانایی هایمان یا اطلاع نداریم و یا اینکه به آنها نرسیدیم .
ذهن و قدرت تخیلتان تکامل پیدا می کند و این تکامل از شما متفکری خلاقتر می سازد .
قادرید تصمیمات بهتری بگیرید و قضاوت های بهتری به عمل آورید ، باز هم به خاطر اینکه بیشتر می دانید .
دیگران شما را خردمند می دانند . و باید بدانید این اغلب نیمی از مبارزه شما برای رسیدن به هدف هایتان است .
به خاطر ارزشتان و دانشتان سرنوشت و آینده شما تأمین است .
در عین حال که شما به خودتان غنا می بخشید سرگرم هم می شوید .
اصول بیست گانه مدیریت در کایزن :
۱ - نگویید چرا این کار انجام نمی شود . فکر کنید چگونه می توانید آن را انجام دهید .
۲ - در مورد مشکل به وجود آمده نگرانی به خود راه ندهید . همین الان برای رفع آن اقدام نمایید .
۳ - از وضعیت موجود راضی نباشید . باور داشته باشید که همیشه راه بهتری هم وجود دارد .
۴ - اگر مرتکب اشتباه شدید ، بلافاصله در صدد رفع اشتباه برآیید .
۵ - برای تحقق هدف به دنبال کمال مطلوب نگردید . اگر۶۰% از تحقق هدف اطمینان دارید دست بکار شوید .
۶ - برای پی بردن به ریشه مشکلات ۵ بار بپرسید چرا ؟
۷ - گمبا محل واقعی رویداد خطاست . سعی نکنید از دفتر کار خود مشکلات محیط را حل کنید .
۸ - همیشه برای حل مشکل از داده و اطلاعات کمی و به روز استفاده کنید .
۹ - برای حل مشکل بلافاصله به دنبال هزینه کردن نباشید . بلکه از خرد خود استفاده کنید . اگر عقلتان به جایی نمی رسد، آن را در همکارانتان بجویید و از خرد جمعی استفاده کنید.
۱۰ - هیچ وقت جزئیات و نکات ریز مسئله را فراموش نکنید . ریشه بسیاری از مشکلات در نکات ریز است .
۱۱ - حمایت مدیریت ارشد منحصر به قول و کلام نیست . مدیریت باید حضور ملموس داشته باشد .
۱۲ - برای حل مسائل هر جا که امکان آن وجود دارد از واگذاری اختیار به زیردستان ابا نکنید .
۱۳ - هیچ وقت به دنبال مقصر نگردید .
۱۴ - هیچ گاه عجولانه قضاوت نکنید .
۱۵ - مدیریت دیداری و انتقال اطلاعات بهترین ابزار برای حل مسئله به صورت گروهی است .
۱۶ - ارتباط یک طرفه دستوری از بالا به پایین مشکلات سازمان را پیچیده تر میکند . مدیریت ارشد باید با لایه های پایین تر سازمان ارتباط دو جانبه داشته باشد .
۱۷ - انسانها توانایی های فراوانی دارند . از الگوهای چند مهارتی و غنی سازی شغلی برای شکوفا شدن آنها استفاده کنید .
۱۸ - تنها فعالیت هایی را انجام دهید که برای سازمان شما ارزش افزوده ایجاد می کنند .
۱۹ - بر اساس الگوهای کار گروهی ، مسائل محیط کارتان را حل کنید .
۲۰ - حذف مودا ( اتلاف) فرآیندی پایان ناپذیر است. هیچ وقت از این کار خسته نشوید .